لطفاً بیرون از مغازه از کشیدن سیگار لذّت ببرید!
مغازهدارش رو نمیشناختم ولی پیداس آدم خوبیه؛ چرا؟ همین که خودش تو دکّونش، سیگار نمیکشه آدم خوبیه! خیلی هم مؤدبانه از مردم خواسته تو مغازه سیگار نکشن.
امسال ماه رمضون رفتم یه سوپری (همون بقّالی خودمون)، خلال بادوم (برای شله زرد نذری) میخواستم. وقتی دیدم خودش و همکارش دوتایی سیگار میکشن، خلالها رو انداختم و اومدم. نمیدونستم غصهی روزه خوردنش رو بخورم یا اینکه تو یه مغازهی پر از مواد غذایی داره سیگار میکشه!
تازه همین چند روز پیش رفتم پیشش؛ به طعنه گفتم چقدر مغازهت بوی سیگار میآد! گفت آره بعضی مشتریا چون هوا سرده میان تو میکشن! رو که نیس؛ سنگپای نمیدونم کجاس!
یه بار تو رستوران دیدم یکی کنار دخل سیگار میکشه. به اونکه پشت دخل بود گفتم داستان سیگار کشیدن این چیه؟ سرش رو بلند کرد؛ یه دفه رنگش پرید! فکر کرد مأمور جاییام! آخه کت و شلوار سورمهای با پیراهن آبی کمرنگ پوشیده بودم! عین مسئولای حراستی! یه دفعهم تو یه پیتزافروشی دیدم طرف سیگارش رو گرفته بود کنار جیب شلوارش که مثلاً دیده نشه! وقت تنگ بود پیتزا رو ازش گرفتم؛ ولی بهش گفتم که سیگارت رو دیدم!
گاهی وقتها انگیزههای آدما رو از کاراشون نمیفهمم!